طرح درس یکی است، اما هر دبیری سلیقه خودش را دارد، هر مدرسهای امکانات خاص خود را و دانشآموزان هم که حالا نوجوان شدهاند هر کدام نگاهی متفاوت دارند به این ساعت و در هر مدرسهای یک جور با ورزش و زنگ ورزش برخورد میکنند. گروهی آمادهاند تا توپشان را بردارند و گل کوچیک بزنند. برخی انتظار میکشند این ساعت بیاید تا به قول خودشان کلاس را بپیچانند و استراحت کنند و کلی اتفاقهای خارج از مدرسه را برای هم تعریف کنند. بعضیها هم میروند و مثل بچههای خوب ورزش میکنند. نمیشود به همه مدرسهها سرک کشید و ماجراهای زنگ ورزشآنها را دید و تعریف کرد که در زنگ ورزش آنجا چه میگذرد، اما سر زدن به بعضی از آنها آدم را پر میکند از انرژی نوجوانی.
3 دقیقه برای پوشیدن گرمکن
نمای 1 - لحظههای شروع زنگ ورزش یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه سه تهران
کلاً سه دقیقه وقت دارند تا مقنعه و مانتوها را دربیاورند و کاپشن شلوارهای ورزشی خودشان را به تن کنند. یکی غر میزند که «دو ساعت وقت داریم و آخرش هم کلی بیکار میمونیمها، اما الکی هی هولمون میکنن اولش.»
بعد از این سه دقیقه، بچهها از یک گروه سرمهای رنگ تبدیل شدهاند به تیمی با رنگهای متنوع: صورتی، قرمز، سبز و نارنجی. صف کشیدنشان هم کلی ماجرا دارد. دوستان صمیمی انگار اگر کنار هم نباشند، نمیتوانند ورزش کنند و تا خانم معلم سوت نزند، قرار نیست آرام بگیرند.
تا پارسال ساعتهای ورزش با یک باشگاه نزدیک مدرسه هماهنگ شده بود و دانشآموزان آنجا میرفتند و کلی از وقتشان گرفته میشد، اما امسال مدرسه صاحب یک سالن ورزشی مجهز شده است. با این حال یکی از دانش آموزان می گوید: «پارسال بهتر بود. خیلی توی راه حال میکردیم. یک عالمه شیطونی میکردیم و خوش میگذشت.»
حالا در سالن ورزشی خود مدرسه، بچهها میتوانند هر رشتهای، غیر از شنا، را که بخواهند انتخاب کنند، ولی باز هم غر میزنند. این جمله آخر را معلم ورزش یواشکی میگوید.
هیجان گل کوچک 10 دقیقهای
نمای 2- یک دبیرستان دخترانه، منطقه 15، دومین هفته مهر امسال
یک توپ فوتبال از بازی پسربچههای توی کوچه، داخل حیاط مدرسه دخترانه میافتد. این اتفاق باعث هیاهوی عجیب و سروصدای چند دختر دانشآموز میشود؛ دخترهایی که تا قبل ازآن به دیوار حیاط تکیه داده و در خودشان فرو رفته بودند.
دخترها پا به توپ میشوند و تا معلم ورزش و ناظم و مدیر مدرسه دستشان بیاید که چه شده، دو تیم چهارنفره تشکیل میدهند. یک فوتبال گل کوچک شروع میشود. بچهها پاسکاری میکنند، شوت میزنند و بههیجان میآیند.
ماجرا فقط 10 دقیقه طول میکشد، ولی بچهها چنان هیجان و تحرکی دارند که انگار ساعتها مشغول بازیاند. در یک آن، فریاد خانم مدیر همه چیز را متوقف میکند. توپ به صاحبان اصلیاش برگردانده میشود و دخترها سرزنششده از کاری که کردهاند، دوباره به همان جمعهای کوچک سه، چهار نفره برمیگردند؛ مثل بقیه ساعتهای ورزش که به قول خودشان آن را می پیچانند.
1 تیم، 2 دروازهبان، 3 توپ
نمای 3 - فوتبال پسر بچههای شیطان یک مدرسه راهنمایی پسرانه در آخرین نقطه شرق تهران
آنقدر حیاط ندارند که بشود یک دل سیر گرگم به هوا بازی کرد. ساختمان یک خانه قدیمی را کردهاند مدرسه. وسط حیاط حوض کوچکی هست و شیر آبی و باغچهای و آن کنار هم ناظمی که نگران است بچهها به این موانع بخورند و طوریشان بشود.
پسرک با شلوار گرمکن سرمهای میگوید: «ما همیشه فوتبال بازی میکنیم. بهترین ساعت مدرسه، زنگ ورزشه. همه دوساعت فوتباله ... الان هم که دیدین، تیم ما تقریباً 100 به 1 برد! تیم ما دو تا دروازهبان داشت! تو زمین به جای یه توپ، سه تا توپ بود! و تازه بعضیها توپ رو با دستشون میگرفتن و میزدن تو گل! حالا چرا با دو تا دروازهبان، یه گل هم خوردیم؟ چون دو تا دروازهبانمون با هم قاطی کردن و گل خوردن.»
پسرها عشق فوتبالاند، اما وقتی بهسرشان بزند هر جور مسخرهبازیای در میآورند تا زنگ ورزششان بامزهتر بگذرد.
مسابقههایی با تشویق و تذکر
نمای 4 - این هم یک دبیرستان دخترانه در قلب پایتخت، منطقه شش
درحیاط دبیرستان دخترانه، مسابقه والیبال بین دو تیم برپاست. هفته اول است و کلاسها درست و حسابی شروع نشده است. دبیر ورزش مسابقهای بین دبیران و دانشآموزان برپا کرده است. دخترها، تماشاگرند و تیم دانشآموزان را تشویق میکنند: «یه تکون، آبشارتو بتکون.»
هر لحظه که صدای آنها بلندتر میشود دبیر ورزش با نگرانی تذکر میدهد که صدایشان را پایین بیاورند تا عابران و مردانی که از خیابان کنار مدرسه در حال رفت و آمدند، صدایشان را نشنوند.
دخترها اخم میکنند. ناظم به طرفشان میآید و بلند میگوید: «اگر ساکت نباشید، دفعه دیگر از این خبرها نیست.» و دختران دانشآموز که گمان میکردند با بالاتر رفتن دیوارهای مدرسه راحتتر میتوانند ورزش کنند، حالا باید نگرانی دیگری هم داشته باشند، اینکه در سکوت بازی کنند، در سکوت ورزش کنند و بالأخره در سکوت شادی کنند. هیچ خبری از شیطنتهایشان بعد از تعطیلی در کوچه نیست،چون بچهها مرتب باید هیجان خود را کنترل کنند.